حسین شریعتمداری در یادداشت رومه کیهان» نوشت:
با عجله وارد اداره شد و داشت از پلهها بالا میرفت که نگهبان پرسید؛ آقا کجا تشریف میبرید؟ ارباب رجوع با پوزش از اینکه تشریفات و روال جاری را رعایت نکرده است گفت؛ با جناب آقای شیرازی، رئیس اداره، کار واجب و مهمی دارم. نگهبان گفت؛ متاسفانه پدر آقای شیرازی به رحمت خدا رفته و ایشان امروز تشریف نمیآورند. ارباب رجوع، چهره غمزدهای گرفت و گفت خدا رحمتشان کند.
آقای اکبری معاون اداری ایشان هم میتواند کارم را انجام بدهد. نگهبان گفت، ایشان هم عمویشان فوت کرده است. ارباب رجوع حمد و سورهای هم نثار روح عموی معاون اداری کرد و پرسید؛ آقای بهرامی که تشریف دارند، قائممقام آقای رئیس را میگویم، خدمت ایشان میرسم.
نگهبان سری به تاسف تکان داد و گفت دایی آقای بهرامی هم دارفانی را وداع گفته و ایشان برای تشییع جنازه آن مرحوم رفتهاند. ارباب رجوع که نمیدانست برای بدشانسی خودش متاسف باشد یا برای بلای ناگهانی که بر اهل آن اداره نازل شده است گفت؛ خُب چارهای نیست، مدارکم را به خانم یاوری مسئول دبیرخانه میدهم که ثبت کنند و معلوم باشد در مهلت مقرر مراجعه کردهام و خودم فردا خدمت میرسم. نگهبان گفت برادر خانم یاوری هم دارفانی را وداع گفته است و ایشان هم حضور ندارند! ارباب رجوع در حالی که راه افتاده بود از اداره خارج شود چشمش به یک آگهی تسلیت افتاد که با روبان سیاه به دیوار نصب شده بود. آگهی فوت پدر آقای شیرازی، رئیس اداره بود.
با تعجب از نگهبان پرسید؛ چرا برای بقیه درگذشتگان آگهی تسلیت نزدهاید؟! آنها هم از بستگان نزدیک مدیران همین اداره بودهاند و نباید تبعیض قائل میشدید! و نگهبان در حالی که لبخند معنیداری به گوشه لبش چسبیده بود گفت؛ یک نفر بیشتر فوت نکرده، فقط همان پدر آقای شیرازی رئیس اداره به رحمت خدا رفته است ولی چون همه مدیران از اقوام نزدیک ایشان هستند، آن مرحوم، عمو و دایی و برادر و. بقیه مدیران هم بوده است.
هم ,آقای ,ایشان ,نگهبان ,ارباب ,رجوع ,ارباب رجوع ,پدر آقای ,و ایشان ,ایشان هم ,است گفت؛ ,یادداشت رومه کیهان»
درباره این سایت